غفاری،علیرضا،(1396)، دفتر خاطرات حیوانات،تهران: سوره.
از دفتر خاطرات یک الاغL (ص21)
نمی توانم جلوی خنده ام را بگیرم وقتی می شنوم که یک آدم به آدم دیگری بابت نفهمی اش می گوید:« الاغ».
به نظرم در بین حیوانات از ما فهمیده تر وجود ندارد. این جمله را از وقتی که پدر بزرگم به پدرم گفت به خاطر دارم.
پدر بزرگم می گفت:« ما همیشه سر ساعت غذا می خوریم، سر ساعت می خوابیم و به موقع عاشق می شویم».
اما آدم ها که هیچ کدام از این امور را رعایت نمی کنند؛ موقع پرخاش به یکدیگر ، اسم ما را برای طرف انتخاب می کنند.
پدرم در آخرین دیدار به من گفت:« خر بودن نعمتی است که از آدم ها دریغ شده و به خاطر همین آن ها خیلی عصبانی هستند و موقع دشنام، خود را به نفهمی می زنند و حرف های بیهوده می گویند.»
امروز در طویله کناری، ماده خر جوانی را دیدم که حسابی چشمم را گرفت. ولی خوب می دانم که حالا وقت عاشق شدنم نیست.
قبرس. طویله شماره13.دسامبر2002.