پژوهشهای کردی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در گفتوگو با دکتر اسماعیل شمس
ژوهشهای کردی مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در گفتوگو با دکتر اسماعیل شمس
اشاره: دکتر اسماعیل شمس متولد سال 1354 در روستای شرکان از توابع بخش نوسود در شهرستان پاوه است. تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای محل تولد یعنی شرکان به اتمام رساند. سال اول مقطع متوسطه را در شهر کوچک نودشه سپری کرد. دو سال بعدی تحصیلات متوسطه را در دبیرستان شهدای پاوه در رشته علوم تجربی ادامه داد و در سال آخر به سبب علاقه وافر به رشته تاریخ، از علوم تجربی به علوم انسانی تغییر رشته داد.
وی در کنکور سال 1372 رتبه «چهار» منطقه سه را کسب کرد و با اولین انتخابش یعنی رشته تاریخ، در دانشگاه تربیت معلم تهران آن وقت(خوارزمی کنونی) پذیرفته شد. او درسال 1375 دوره کارشناسی تاریخ را به اتمام رساند و پس از آن با رتبه یک کشوری وارد دوره کارشناسی ارشد تاریخ در دانشگاه تهران شد.
در سال 1378 نیز پس از پایان دوره ارشد، در مقطع دکترای تاریخ گرایش ایران اسلامی دانشگاه تربیت مدرس تهران با رتبه «یک» پذیرفته شد و سرانجام در سال 1384 با دفاع از تز دکترای خود از این دانشگاه فارغ التحصیل گردید. جهت اطلاع از دیدگاهها و فعالیتهای ایشان در حوزهی تاریخ و همچنین فعالیت در بخش «کردشناسی» مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی تهران، گفتگویی با ایشان انجام دادهایم که تقدیم خوانندگان و علاقمندان به تاریخ و فرهنگ ایران زمین و به ویژه کرد و کردستان میگردد.
اصلاح: هرشخصی در حوزه علمی و پژوهشیاش، دغدغههایی دارد و براساس آن دغدغهها یک سری فعالیتها و اقدامات را دنبال میکند. از مجموعه فعالیتهایتان در ایام تحصیل در دانشگاه و پس از آن برای ما بگویید؟
شمس: در دوره کارشناسی ارشد فعالیتهای پژوهشی و همزمان مطبوعاتیام را آغاز نمودم. برای اولین بار در فاصله سالهای 1377 تا 1379در روزنامههای آن زمان، سلسله مقالاتی را در زمینه تاریخ مطبوعات تحت عنوان «صدسال با مطبوعات» به شکل زنجیروار و پیوسته منتشر کردم. به موازات انتشار این مقالات تاریخی، چند مقاله هم درباره کردستان نوشتم. مهمترین این مقالات که بازتاب زیادی داشت، مقاله «کردستان و بحران هویت» بود. در همان مقطع در هفتهنامه «سیروان» سنندج هم سلسله مقالاتی را با عنوان «کردستان وانقلاب مشروطه » به رشته تحریر درآوردم. درنشریات دانشجویی آن دوره هم فعالیت داشتم و مقالاتی را دراین نشریات به چاپ رساندم که شاخصترین آنها، مقاله «کردستان و چشماندار آینده» بود که درسال 1379 در «روانگه»، نشریه دانشجویی دانشگاه تبریز منتشر گردید. اولین اثرم در زمینهی تاریخی، کتاب «عبدالله بن زبیر» بود که توسط نشر احسان در تهران چاپ شد. همچنین به سبب شغل دبیری و علاقهای که به دانش آموزان داشتم، یک کتاب کمک آموزشی هم در زمینه تاریخ نوشتم که در سال 1376 چاپ شد و پس از یکی دو سال به چاپ دهم رسید. اینها مجموعه فعالیتهای بنده در دورهی کارشناسی ارشد و ابتدای دوره دکتریام بود. پس از آغاز رساله دکتری در سال 1380 به شکل متمرکز تمام وقتم را روی آن گذاشتم و با توجه به پیچیدگی موضوع و مشکلاتی که برای اساتید راهنما و مشاورم پیش آمد، این کار چهار سال متوالی ادامه یافت و در این مدت هیچ کار دیگری انجام ندادم. پس از فراغت از تحصیلات دانشگاهی چندین کتاب تاریخی از بنده چاپ شده: یکی کتاب «زن در روزنامه حبل المتین» است. اثر دیگرم، «گزیدهای از اسناد کردستان» از دوران مشروطه تا دوران رضاشاه است که مشخصاً به مجلس شورای ملی اول تا مجلس پنجم میپردازد. کتاب دیگرم «وبای عالمگیر» است که شرح وبای کردستان و کرمانشاه درسال 1281-1282شمسی است که با همکاری خانم دکتر «اتحادیه» نوشته شده است. چند کتاب دیگر هم زیر چاپ دارم که انشاءالله در آینده نه چندان دوری منتشر خواهند شد.
اما عمده فعالیت من نگارش «مقاله» است که تاکنون 22 مقاله تحقیقیام در دائرةالمعارف بزرگ اسلامی و 18 مقاله هم در سایر دانشنامهها و مجموعهها و نشریات علمی کشور چاپ شده که مجموعاً به حدود چهل مقاله علمی تاریخی مرتبط با مسأله «کرد و کردستان» میرسد. از سال 1378 هم تاکنون به صورت حق التدریس در چند دانشگاه تدریس کرده و در 19 سمینار داخلی و خارجی برای سخنرانی یا ارائه مقاله علمی حضور یافتهام.
اصلاح: یکی از عمدهترین فعالیتهای شما به همکاری با «مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی» در تهران بر میگردد. شما چگونه با این مرکز آشنا شدید؟
شمس: آشنایی با مرکز دائرةالمعارف، کاملاً اتفاقی بود. قاعدتاً هر دانشجویی پس از فراغت از تحصیل در مقطع دکترا، علاقه دارد که در دانشگاه به فعالیت علمیاش ادامه دهد. شاید اینجا ذکر این مسأله لازم باشد که بنده در سال 76 با رتبه «یک» در مقطع کارشناسی ارشد پذیرفته شدم. در آزمون مقطع دکترای تاریخ درسال 78 باز با رتبه «یک» در چند دانشگاه قبول شدم که نهایتاً تربیت مدرس را انتخاب کردم و همزمان در هر دو مقطع ارشد و دکترا با رتبه یک فارغالتحصیل شدم. این حق طبیعی و قانونی من بود که در گروه تاریخ دانشگاه جذب شوم اما متأسفانه پس از اتمام تحصیلات به مدت دو سه سال به هر دانشگاهی که جهت جذب مراجعه کردم، با پاسخ منفی مواجه شدم و البته تاکنون و حتی پس از آمدن دولت تدبیر و امید هم درهای دانشگاه به شکل رسمی به روی من بسته مانده است.
اصلاح: آیا این مسأله علت خاصی داشت؟
شمس: خیر، من پژوهشگری بیش نیستم و در هیچ حوزه غیر پژوهشی فعالیت نکردهام. بنابراین از لحاظ گزینشی مشکلی نداشتهام. چون همزمان به عنوان دبیر در آموزش و پرورش استخدام رسمی شده و مشغول کاربودهام. شاید برخورد سلیقهای، شخصی و یا اموری که ما اطلاع چندانی از آن نداریم، در عدم جذب من در دانشگاه دخیل بوده است. به هرحال به شکل رسمی موفق به استخدام در آموزش عالی نشدم و صرفاً درگروه فقه شافعی دانشگاه تهران و دانشگاه مذاهب اسلامی آن هم در رشتهای غیر از رشته تخصصیام در حد چند واحد درسی تدریس داشتهام که البته این همکاری نیز قطع شده است. طبعاً من دنبال جایی بودم که قابلیتهایم به منصهی بروز و ظهور برسد و رویاها و آرزوهایم تعبیر شوند. همانگونه که عرض کردم، برای خیلی از جاها مقاله مینوشتم. یکی از این مراکز، همین مرکز «دائرةالمعارف بزرگ اسلامی» بود. اولین مقالهای که برای این مرکز نوشتم، مقالهای بود تحت عنوان «سیدحسن تقی زاده» که در جلد 16 دائرةالمعارف چاپ شد. وقتیکه مسئولان مرکز دائرةالمعارف متوجه شدند «کرد» هستم، علاقمند شدند که در حوزه «تاریخ کرد» برای آنها مقاله بنویسم.
اصلاح: ایدهی دایر شدن بخش کردشناسی در مرکز دائرةالمعارف، چگونه مطرح شد و ضرورت انجام این کار چه بود؟
شمس: بخش کردشناسی یا پژوهشهای کردی از نظر زمانی، متأخر از پروژهی تاریخ فرهنگ کرد است. ما ابتدا پروژهی تاریخ فرهنگ کرد را در سال 86 آغاز نمودیم درحالی که بخش پژوهشهای کردی، سه سال بعد در سال 89 تأسیس گردید. به هرحال این کار در طی تاریخ ایران یک ضرورت به تأخیر افتاده بود و میتوان گفت سه سال فعالیت من در این مرکز، مسئولان آنجا را به این اندیشه واداشت که کار درحوزهی کردشناسی یک ضرورت و خلأ تاریخی در ایران است و باید این مهم صورت پذیرد. مرکز دائرةالمعارف نهادی غیر دولتی است و خوشبختانه نگاه علمی و آکادمیک در میان مسئولان و بیشتر استادان آن وجود دارد و از این نظر هم زمینه برای ایجاد چنین فعالیتی در مرکز مناسب بود. باید پذیرفت که بخش اعظمی از تاریخ ایران زمین در مناطق کردنشین شکل گرفته یا ارتباط تنگاتنگی با این مناطق دارد. این یک واقعیت تاریخی است که اولین سلسله تاریخ ایران یعنی «ماد» در مناطقی تشکیل گردید که محل استقرار کردها بوده و هست. پس از مادها هم خیلی از وقایع تاریخی ایران در مناطق کردنشین اتفاق میافتد و این را نباید ازنظر دور داشت که مبحث «کرد» در چارچوب تاریخ و فرهنگ آریایی و ایرانی مطرح میگردد. بیشمارند آداب و رسومی که میان کردها با سایر اقوام ایرانی مشترکاند. مردم کرد به سبب وضعیت ناهموار جغرافیایی و کوهستانی بودن سرزمینشان، بسیاری از آداب و رسوم کهن خویش را حفظ کردهاند. مناطق کردنشین حلقهی مفقودهی تاریخ و فرهنگ اصیل آریایی و ایرانی است. متأسفانه تاریخنویسان ایرانی به این واقعیتها توجهی نکردهاند و ما کمتر تاریخنگار ایرانی را سراغ داریم که به تاریخ کرد پرداخته باشد در حالیکه پژوهشگرانی مانند «اسکار مان» از آلمان، «مینورسکی» از روسیه، «کریستنسن» از دانمارک، «مکنزی» از انگلستان و کسان دیگری از آمریکا، ایتالیا و سایر کشورهای غربی به انگیزهی تحقیق و کشف امور تاریخی و فرهنگی به کردستان میآیند و زبان کردی را به نیت انجام پژوهشهای بیشتر و شناخت تاریخ و فرهنگ این ملت یاد میگیرند، اما تاکنون هیچ تاریخنگار ایرانی غیر کردی پیدا نشده که حاضر باشد زبان کردی را یاد بگیرد و روی تاریخ کرد کار علمی و تحقیقاتی انجام دهد. به نظر من این بیمبالاتی به تاریخ کرد در میان تاریخنگاران و فرهنگنگاران ایرانی یک ضعف بزرگ است و سبب ناقص ماندن بسیاری از ابعاد مشترک تاریخی و فرهنگی مردمان این مرز و بوم شده است. متأسفانه به همین سبب تاریخ ایران اصولاً دارای قرائت و روایتی شرقمحور است و خواسته و ناخواسته از غرب ایران غفلت شده است. شما اگر به منابع درسی تاریخ در مدارس و دانشگاههای ایران نگاهی بیندازید متوجه خواهید شد که تمام سلسلههای ایرانی بعد از اسلام به شرق ایران تعلق دارند و از سلسلههای غرب کشور خبری نیست. سلسلههای طاهریان، صفاریان، سامانیان، غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان و.... همه از شرق ایراناند و تاریخ ایران به شکل سلسلهای به آنها تقلیل یافته است؛ یعنی در قرائتی تاریخی از دورهای به درازای 700سال از اسلام تا دوران مغول عملاً غرب ایران نادیده گرفته شده و رویدادهای تاریخیاش مسکوت مانده است. به راستی جای تأمل است که چرا نام هیچ سلسلهای از غرب ایران در این نوع تاریخنگاری وجود ندارد؟ شخصا تاکنون به نتیجهای راجع به این غفلت نرسیدهام. تاریخ مناطق کردنشین جزئی از تاریخ فلات ایران است و اینجا میخواهم به تاریخنگاران ایرانی عرض کنم که شناخت کامل تاریخ ایران بدون شناخت تاریخ کردستان و غرب ایران یک پایش میلنگد و ناقص خواهد ماند. از سویی کانون بسیاری از تحولات تاریخی و سیاسی ایران باستان و سقوط سلسلههای بزرگ ایرانی مانند سقوط مادها، هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان کردستان و غرب کشوراست. من به هیچ وجه نگاه قومی به تاریخ ندارم و به کرد و کردستان به عنوان مردم و سرزمینی نگاه میکنم که با وجود اهمیتش کمتر از هر جای دیگر ایران دربارهی آن تحقیق شده و به همین سبب در بخش کردشناسی بنا داریم با یک زبان علمی، اندکی از این خلأهای مطالعاتی و پژوهشی را جبران نماییم.
اصلاح: آیا مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی پیشتر طرح و برنامهای جهت انجام روشمند کار دائرةالمعارفی در بخش کردشناسی داشتند یا اینکه این ایده به آشنایی و همکاری شما با مرکز مصادف میشود؟
شمس: آقای بجنوردی مسئول مرکز دائرةالمعارف از قبل علاقمند بودند که پروژهای در زمینهی کرد و کردستان داشته باشند. موقعی که متوجه شدند من فارغ التحصیل رشته تاریخام و رساله دکترایم هم درحوزهی تاریخ کردستان است، علاقمند شدند که در رابطه با آن پروژهای که در ذهنشان بود باهم بحث و گفتگو کنیم. این گفتگو به اسفندماه 1385برمیگردد که طی آن مقرر گردید، طرحی تحت عنوان «تاریخ و فرهنگ کرد و کردستان» برای مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی بنویسم. پس از آماده شدن طرح به شکل رسمی، کارهای مقدماتی اجرای طرح مطالعاتی تاریخ و فرهنگ کرد و کردستان را از سال 86 آغاز کردم. پس از گذشت هفت ماه مقدمات این کار فراهم گردید و ما توانستیم مدخلها را آماده سازیم و بر اساس آن مقالات را سفارش دهیم. اما طبعاً این کار گسترده نیازمند این بود که به صورت گروهی انجام پذیرد.
اصلاح: اکنون بخش کردشناسی این مرکز که با همت شما راهاندازی شده، درچه مرحلهای از طرح مطالعاتی با موضوع «تاریخ و فرهنگ کرد و کردستان» قرار دارد؟
شمس: ابتدا قرار بود نتایج این طرح در سه جلد منتشر شود اما بعداً قرار بر این شد که تا شش جلد ادامه پیدا کند آن هم به سبب گستردگی موضوعات در این حوزه. ما تاکنون چیزی حدود 150 مقالهی علمی در 900 هزار کلمه از 131 پژوهشگر و نویسنده متخصص در حوزه تاریخ و فرهنگ کرد گردآوری نمودهایم و امید داریم در آیندهای نه چندان دور آن را منتشر نماییم و در اختیار علاقمندان قرار دهیم.
اصلاح: از وضعیت و سختیهای کار در حوزهی دائرةالمعارف آن هم با موضوع تاریخ و فرهنگ کرد و کردستان برای ما بگویید؟
شمس: کار در این حوزه بسیار سخت و طاقت فرساست. ما در کردستان با چند مشکل اساسی مواجهیم: اول اینکه «تاریخنگاری علمی» مقولهی بسیار جدیدی است. تاریخهایی که تاکنون در کردستان نوشته شدهاند بیشتر جنبهی تفننی داشته و یا از روی علائق شخصی مولفین، پدید آمدهاند. بعضی از این آثار با انگیزههای تجاری و... نوشته شدهاند وبرخی دیگر پایان نامههای دانشجوییاند. سابقهی تاریخنگاری علمی و آکادمیک در کردستان بسیار اندک است و این معضل تنها مختص کردستان ایران نیست و در تمام کردستانات با این خلأ مواجهیم. ما امروز نویسندگانی کمی داریم که بتوانند به شیوهای علمی تاریخ بنویسند. یکی دیگر از موانع تاریخ نگاری در کردستان به کمبود «منبع» مناسب برای نویسندگان این حوزه بر میگردد. طبعاً هر محققی نیازمند منبع کافی جهت تحقیق و تألیف در حوزهی مورد علاقهاش است. یکی دیگر از مشکلات کاری ما خاص بودن سبک و شیوهی نگارش دائرةالمعارفی است زیرا ممکن است کسی بتواند کتاب یا پایاننامه و رسالهی خوبی بنویسد اما شاید نتواند یک مقالهی خوب دائرةالمعارفی بنویسد. این سبک از نوشتن دارای ویژگیهای خاص خود و نیازمند داشتن تجربه در این زمینه است. بدین خاطر نویسندگانی که با ما همکاری مینمایند و مقاله مینویسند گاهی اوقات تحت فشار قرار میگیرند تا به آن سبک موردنظر دائرةالمعارف برسند. بر این اساس مقالهای که برای این مرکز نگاشته میشود لاجرم باید مراحلی را بگذراند تا چاپ و نشر آن تأیید و نهایی گردد. شخصاً در این زمینه وسواسهای علمی خاص خودم را دارم چون این کار اولین نمونه از کار دائرةالمعارفی با موضوع کردستان است و وسواس ما به این جهت است که میخواهیم کار خوب و با کیفیتی به خواننده عرضه شود. غالباً نویسندگان کرد هر کدام برای خودشان دست به قلم میشوند و سابقهی کار جمعی و گروهی ندارند که همین باعث هدر رفتن توان و انرژیهای بسیاری در میان اصحاب قلم گشته است. از سویی هر گاه نویسندهای کاری را درحوزه تاریخنگاری آغاز مینماید، در تلاش است که در تمام زمینهها بنویسد و چیزی را از قلم نیاندازد و به مثابه «حکیم باشی» به نوعی خود را درتمام امور صاحب نظر و متخصص به حساب میآورد که این هم خود آسیب و اشکالی اساسی به شمار میرود. اما روش کار ما متفاوت است و تنها به نویسندهای پیشنهاد نوشتن مقاله میدهیم که در آن زمینه تخصص لازم را داشته باشد. شخصا که در تاریخ ایران اسلامی تخصص دارم، به خودم این اجازه را ندادهام که در تمام حوزههای این دوره اظهار نظر کنم و مقاله بنگارم. ما در زمینه تاریخ ایران 15نفر نویسنده داریم. به عنوان مثال تاریخ کرد در دورهی مغول را به یک نفر واگذار کردهایم و تاریخ کرد در دورهی تیموریان را به نویسندهی دیگر، کرد در دورهی صفوی را یک نفر و در دورهی قاجار پنج نفر مشغول به نوشتناند. به سبب همین وسواسهای خاص علمی، کار ما مقداری سنگین است. علاوه بر مسائل علمی، غیر دولتی بودن مرکز و ناچیز بودن کمکهای دولتی به آن سبب شده که در چند ساله اخیر همواره با کمبود بودجه مواجه باشد. گاه پیش آمده که نویسندگان ما پس از 9 ماه حق الزحمه نگارش مقاله خود را نگرفتهاند و کارمندان هم با مشکل عدم پرداخت حقوق ماهیانه در طول 3 ماه و حتی بیشتر از آن مواجه شدهاند. خوشبختانه نویسندگانی که با ما کار کردهاند عاشقانه و بیچشمداشت مادی بوده و همه این مشکلات را با بزرگواری پذیرفتهاند و من همین جا از همه آنان تشکر میکنم. اگر به یاری خدا این کار به سرانجام برسد ما شاهد تجربهی موفقی از کار تیمی و جمعی در حوزهی تاریخ و فرهنگ برای کردستان خواهیم بود.
اصلاح: شما در بخش کردشناسی مرکز دائرةالمعارف مشخصا روی چه موضوعاتی کار علمی و مطالعاتی انجام میدهید؟
شمس: همانگونه که از نام دائرةالمعارف پیداست، ما در این مرکز روی تمام وجوه فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کردها، چه قبل و چه بعد از اسلام، کارعلمی انجام میدهیم. به تاریخ دین و مذهب در کردستان میپردازیم از جمله: تاریخ اسلام، تاریخ مذاهب اسلامی، فقه و کلام و تصوف، تاریخ ادیانی همچون مسیحیت، یهودیت و زردشت در کردستان، فرقههای غیراسلامی دیگر از جمله کاکهایها، ایزدیها و اهل حق. ظرفیتها و پتانسیلهای اقتصادی کردستان را بررسی میکنیم. در زمینه تاریخ اجتماعی به طبقات اجتماعی کردها، مانند زنان، خوانین، کارگران و دهقانان. در زمینه تاریخ فرهنگی باز به مقولاتی مانند آداب و رسوم، جشنها، هنر، ترانهها و موسیقی و تاریخ فرهنگ شفاهی پرداختهایم. در مجموع میتوان گفت ما به تمام وجوه و مظاهر حیات انسانی کردها در این مجموعه میپردازیم.
اصلاح: مرکز دائرةالمعارف دارای سه دهه سابقه فعالیت پژوهشی در تاریخ و فرهنگ ایران است. شما در بخش کردشناسی به چه میزان از تجارب این مرکز در راستای انجام هر چه بهتر فعالیتها، بهره میجویید؟
شمس: من از ابتدای ورودم به مرکز همانند یک دانشآموز در صدد یادگیری و شناخت تجارب بزرگان و اساتید مرکز بوده و از هر کدام نکتهای و تجربهای آموخته و در صدد رفع نقاط ضعف و نقصم بودهام. پیوسته سعی کردهام از کسانی که در حوزه تاریخ منطقهای و محلی کار کردهاند بیاموزم و با بیشتر این مراکز و اشخاص همکاری کردهام. معتقدم که ما باید حصارهای خودساخته و دگرساخته را کنار بگذاریم و همکاری و تعامل بیشتری را با اطرافمان داشته باشیم.
ولی خیلی از پژوهشگران کرد چنین رابطهای را با دنیای بیرون از خود برقرار نمیکنند.
جملهای هست که درمورد ما کردها متأسفانه صدق میکند: «خود گویی و خودخندی عجب مرد هنرمندی». ما درکردستان همه برای هم مینویسیم نه برای دیگران. من مؤلف، کتابی را مینویسم، توسط یک ناشر کرد چاپ و نشر میشود، کردها آن اثر را میخوانند برایش کف میزنند و تمام. معمولا کسی هم نقدش نمی کند. البته اجازه نقد هم نمیدهیم و اگر کسی ما را نقد کند بر میآشوبیم. اما اشکال این کار آن است که این کتاب در همان محدوده کردستان حبس میگردد و به سبب عدم ورودش به فضای فرهنگی مرکز و سایر نقاط ایران پس از مدتی بایگانی میشود و بدون تأثیرگذاری فراموش میگردد. بگذریم که به سایر زبانهای دنیا هم ترجمه نمیشود. معتقدم که ما کردها باید کاری را تولید کنیم که مخاطبان غیر کرد هم از آن استقبال نمایند زیرا دنیای امروز دنیای ارتباطات است و ما بدون شناساندن خود به دیگران و شناختن آنان به جایی نمیرسیم. ما در این مرکز به دنبال این هستیم که کارهای علمیمان در عین ایجاد احساس نیاز به آن، از جذابیت کافی برای خواننده برخوردار باشد. ما وظیفه داریم مخاطبان را به این قناعت برسانیم که درتاریخ و فرهنگ ما پتانسیلهایی وجود دارد که آنها بدان نیازمنداند. تنها از طریق ایجاد احساس نیاز است که دیگران حاضر میشوند به سراغ گنجینههای تاریخی و فرهنگی ما بیایند. این همان رویکرد علمی ما در بخش کردشناسی است. به علاوه مرکز دائرةالمعارف به سبب برخورداری از جایگاه مرجعیت علمی در کشور، خیلی از نهادهای دانشگاهی و مراکز علمی و فرهنگی و اهل علم به آن مراجعه میکنند و منابع و کتابهای آن را تهیه و استفاده میکنند. بنابراین اولویت کاری ما این است که تاریخ و فرهنگ کردها را به غیر کردها معرفی کنیم. من با طیفها و گروههای مختلف دانشگاهی و فرهنگی و... غیر کرد در تهران و شهرستانها مراوده دارم و به عینه میبینم که در ایران شناخت دقیقی از کردها و تاریخ و فرهنگ کردستان وجود ندارد و همین عدم شناخت کافی پیامدهای منفی زیادی را در طرز تعامل با کردها به بار آورده است. اینکه آنها چرا نمیآیند ما را بهتر و بیشتر بشناسند، معلول عوامل عدیدهایست. از عوامل تاریخی گرفته تا عوامل فرهنگی و همچنین حاکمیت یک نوع فرهنگ فراتر- فروتر در کشور. در نتیجه ما مسؤولیم که نیاز به شناخت بیشتر از کرد و کردستان را در میان اقشار فرهیخته و علمی و نخبه کشور ایجاد نماییم.
اصلاح: آیا اگر نخبگان فکری و مسؤولان کشور از تاریخ و فرهنگ و تمدن کردها شناخت بیشتری داشته باشند، میتواند منجر به برقراری روابط و تعاملات سازندهتر با کردها شود؟
شمس: خب این یک واقعیت است. برای روشنتر شدن این مورد از مدیریت یک مدرسه مثال میزنم. هر اندازه مدیر یک مدرسه از دانشآموزان، موقعیت مکانی و جغرافیایی آن مدرسه، والدین دانشآموزان و سایر امور مرتبط با حوزهی کاریاش شناخت بهتر و بیشتری داشته باشد، طبعا در مدیریت آن مدرسه موفقتر عمل میکند. در عرصهی مسؤولیت هم وضع بر همین منوال است. دولتمردان و مدیران ما ناگزیر باید به چنین شناختی از مردمان تحت امر خود، دست یابند. اما وظیفهی یک مدیر و سیاستمدار، تحقیق و پژوهش راجع به موضوعات تاریخ و فرهنگ نیست بلکه این رسالت مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی است که جامعه و تاریخ و فرهنگ یک مملکت را به همه از جمله سیاستمدارانش بشناسانند. اما من در خیلی از موارد ماندهام و برایم جای سوأل است که نهادی همچون فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی که از سال 1313 هجری شمسی تاکنون فعالیت مینماید و قدمتی 80 ساله دارد، چرا تا امروز که من و شما با هم صحبت میکنیم هنوز کتابی راجع به زبان و ادبیات کردی منتشر نکرده است؟! جای شگفتی است مسئولان فرهنگستان چگونه احساس نیازی به شناخت زبان و ادب کردی بعنوان یکی از کهنترین زبانهای باستانی ایران، نمیکنند، درحالیکه زبان کردی و زبان فازسی به مثابه دو برادر از یک پدرند که به سبب دور افتادن از هم زبانشان تفاوت کرده است واین ریشه در تاریخ این کشور دارد. ماد و پارس نخستین سازندگان تاریخ و تمدن ایران باستاناند. این دو زبان بسیار به هم نزدیکاند تا جایی که یکی از زبانشناسان میگوید: «اگر روزی بنا به هر دلیل، مشکلی برای زبان فارسی پیش بیاید، از طریق زبان کردی میتوان آن را احیاء وبازسازی نمود». در سایر نهادهای پژوهشی و دانشگاهی هم در این سالها انگیزهای برای شناخت تاریخ کردها باکمال تأسف وجود ندارد.
اصلاح: خب اینجا این سؤال پیش میآید که خود کردها برای شناساندن تاریخ و فرهنگ و تمدن خویش چه کردهاند؟
شمس: سؤال بجایی است. دردآور است بگویم تا جایی که اطلاع دارم، پس از انقلاب، نخستین فارغالتحصیل دکترای تاریخ در کردستان ایران، بنده هستم. متأسفانه در گذشته در میان کردها این احساس نیاز جهت شناخت تاریخ خودشان وجود نداشت؟! البته درحوزهی تاریخ کرد نویسندگان و پژوهشگران زیادی وجود داشته و دارند که کتاب و مقاله نوشتهاند اما مسأله اصلی شکاف بین دانش آکادمیک و پژوهش روشمند متناسب با آن در حوزه تاریخ و فرهنگ کرد است. بسیاری از اساتید کرد دانشگاه مشغول فعالیت در حوزه تدریس خود هستند و تمایلی به کار در حوزه کردشناسی ندارند و آنانی هم که تمایل دارند، بیشتر آکادمینویساند و وارد عرصه سخت کار میدانی و تحقیقات محلی نمیشوند. از سوی دیگر بسیاری از محققان فعال در حوزه تاریخ محلی و مطالعات کردی به شکل علمی و آکادمیک تاریخ را فرا نگرفته و مدارج تحصیلی این رشته را چنانکه باید و شاید طی نکردهاند.کار پژوهشی و آکادمیک نیازمند این دو پیش شرط است و کارهایی با این ویژگیها، انگشت شمارند.
اصلاح: شاید عدهای بگویند که نگذاشتهاند ما کردها بیاییم وتاریخ خود را آنگونه که میخواهیم بنویسیم. آیا اصولاً این حرف درست است؟
شمس: بنده منکر موانع و مشکلات در این راه نیستم و نمیخواهم چشمم را نسبت به نگذاشتنهای دیگران ببندم اما معتقدم باید از جایی شروع کرد و به جای فرافکنی باید انجام حداقل فعالیتهای پژوهشی و علمی را غنیمت شمرد. خوشبختانه اکنون پتانسیلهای خوبی در میان جوانان کرد پیدا شده و امروز حدود 15 نفر فارغالتحصیل مقطع دکترا و بیش از 25 نفر دانشجوی دکترا فقط در رشته تاریخ داریم. در سایر رشتههای علوم انسانی هم، همین شرایط وجود دارد. بیشتر این جوانان، علاقهمند و دلسوز به انجام پژوهش هستند ولی متأسفانه زمینه مناسبی برای اشتغال آنان وجود ندارد و بیشتر آنان با مشقات بسیار، زندگی خود را میگذرانند. مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، مرکزی غیردولتی با ظرفیت و بودجه و امکانات محدود است و نمیتواند پاسخگوی نیاز پژوهشی کردها باشد. اما نخبگان کرد نباید دست روی دست بگذارند و منتظر بمانند که دولت یا مراکز پژوهشی غیر دولتی برای کرد و کردستان کاری انجام دهند بلکه ما باید بتوانیم به هر طریق ممکن این قشر تحصیلکرده و دانشگاهی را در نهادی پژوهشی دور همدیگر جمع کنیم و از توان علمی آنان استفاده نماییم. میخواهم اینجا از تریبون شما استفاده کنم و به سرمایهداران و متمولهای کرد درسراسر کشور پیشنهاد دهم که بیایند در بخش تحقیقات و مطالعات علمی در همهی زمینهها و نه فقط در تاریخ، سرمایهگذاری کنند و به تأسیس یک مرکز و موسسهی علمی و پژوهشی جهت شناساندن تاریخ و فرهنگ کرد و جامعه کردستان همت گمارند و توانهای بالقوه این قشرجوان و کوشا را در راستای تولید علمی بالفعل کنند.
اصلاح: پس شما از مؤسسات علمی و مطالعاتی دولتی به نوعی قطع امید کردهاید که در این حوزه سرمایهگذاری نمایند؟
شمس: عرض کردم من ندیدم نهادی دولتی به حوزه مسائل کردی علاقمند باشد اما به فرض اینکه دولت هم گامهایی در این حوزهها بردارد، این دلیل نمیشود که بخش خصوصی و غیر دولتی از خود تحرک و فعالیتی نداشته باشد و در راه تبدیل پول به علم قدمی بر ندارد. مشکل اساسی این است که بیشتر آنانی که اهل پژوهشاند، پول ندارند و بیشتر پولداران کرد هم به پژوهش علاقه چندانی ندارند و حداقل جزء اولویتهایشان نیست! فکر کنم این جا یک راه حل وجود دارد و آن راهی است که در بسیاری از نواحی دیگر ایران و خارج از ایران تجربه شده و آن این است که سرمایهداران علاقهمند بخشی از سرمایه خود را به امر پژوهش اختصاص دهند و با این کار پول و فعالیت اهل علم را با هم ترکیب کنیم و رنسانسی در زمینه علمی ایجاد نماییم. بنابراین بزرگترین معضل ما در این بخش معضل مالی است که باید فکری به حال آن بشود.
اصلاح: به عنوان سؤال پایانی بفرمایید شما در مجموع چه پیشنهادی راجع به ایجاد یک جهش علمی و پژوهشی و بهرهبرداری از ظرفیت فرهیختگان و قشر دانشگاهی درمیان کردها دارید؟
شمس: ببینید ما درتمام دنیا چیزی به نام «چرخه علم» داریم، چرخهای که از تولید، توزیع و مصرف علم تشکیل شده و در تمام بخشها ساری و جاری است. امروزه در تمام کشورهای توسعهیافته دنیا و در تمام حوزههای سیاسی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و... قائل به وجود یک «اتاق فکر» هستند. اتاق فکری که در آنجا بهترین پژوهشگران را گرد هم میآورند که با فراغ بال به تحقیق و پژوهش مشغول میشوند. نتیجهی این مطالعات جمعبندی میگردد و در قالب تولید یک «ایده» تبلور مییابد و پس از آن به اصطلاح عملیاتی میشود. این چرخه که باید بطور منظم استمرار داشته باشد، عبارت است از: پژوهش، تولید علم، جمعبندی و انتقال علم و عمل به آن علم. این نیاز و ضرورت امروز جامعه ماست. ضرورت امروز مملکت ما این است که حرف ما مبتنی بر علم باشد. پژوهشگران معمولاً حرف نمیزنند و در کنج مراکز مطالعاتی مشغول پژوهش و مطالعات خویشاند. کسانی که حرف میزنند باید حرفهایشان بر اساس پژوهش و دانش باشد. مطلب دیگر اینکه کارها باید مبتنی بر «تخصص و تخصصگرایی» باشد. دیگر دوران همهفن حریف بودن به سر آمده! درگذشته ما یک حکیم داشتیم که در تمام زمینهها خود را متخصص میدانست و عمل میکرد اما امروزه در بخش چشم پزشکی، دهها تخصص جداگانه داریم. مهم این است که این رویکرد باید در حوزه علوم انسانی هم حاکم گردد. ما راهی جز این نداریم که در تمام حوزهها «صاحب نظر و کارشناس» صحبت کند. فرض بفرمایید کسی که در زمینهی پزشکی یا مهندسی تخصص دارد نمیتواند و نباید درحوزهی پیچیدهای چون «ناسیونالیسم کردی» اظهار نظر کند. اگر چنین علایقی دارد ابتدا باید درسش را بخواند، مطالعه و تحقیق کند، صاحب نظر شود و آنگاه حرف بزند. تمام دغدغهی بنده در کردستان این است که این نگاه علمی و تخصصگرایی حاکم گردد و مرزهای تخصص و اخلاق علمی رعایت شود. نیاز داریم که گفتمان علمگرایی و تخصصگرایی را توسعه دهیم. شک نکنید که زیربنای تمام تحولات در هر جامعهای، تغییر بنیانهای فرهنگی و نوع نگاههای حاکم بر آن جامعه است و تا زمانی که این بنیانها دستخوش تغییر نگردد، نمیتوان انتظار تحول و توسعه را داشت. یکی از نگرانیهای موجود در جامعهی کردی، آمار پایین مطالعهی مردم است. مردم ما تاریخ و فرهنگ خویش را مطالعه نمیکنند و این است که ما محکوم به تکرار اشتباهات خویشیم. معضل بزرگ کردها این است که کتاب نمیخوانند. البته شاید آنان در این کار هم مقصر نباشند چون ما هنوز نتوانستهایم کتاب خوبی برای آنان تولید و منتشر کنیم. ختم کلام اینکه جامعهی کردستان وقتی تحول پیدا میکند که نگاه و نگرشش دستخوش تحول گردد.