جایی که هنوز دل مهم است / اسماعیل شمس
به بهانه دیدار مدیر مرکز مطالعات ادیان در دانشگاه رور بوخوم از مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی
روز دوشنبه 20 خرداد 1398 پروفسور ولهارد کرش، مدیر مرکز مطالعات ادیان دانشگاه رور بوخوم، و هیأت همراه از مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی بازدید و با جناب آقای کاظم موسوی بجنوردی ریاست و جمعی از استادان مرکز دیدار کردند. اینجانب هم یکی از حاضران در این جلسه بودم و در خلال گفتگوها چند نکته به ذهنم رسید که دوست دارم آنها را با اهل قلم و علم و مدیریت فرهنگی کشور در میان بگذارم؛ باشد که مفید افتند.
1-بوخوم یکی از شهرهای کوچک منطقۀ رور در ایالت نوردراین-وستفالن در غرب آلمان با جمعیتی کمتر از چهارصد هزار نفر است. در این شهر کوچک دانشگاه رور با دهها دانشکده و رشته علمی به ویژه حوزۀ علوم انسانی قرار دارد. مرکز مطالعات ادیان هم یکی از چند نهاد پژوهشی مهم دانشگاه است که هدف از تأسیس آن تحقیق درباره ادیان و مذاهب مهم جهان و به ویژه خاورمیانه و آسیای غربی و گفتگوی درون دینی و برون دینی است. رئیس این مرکز می گفت که چون بخشی از اهداف مرکز در چارچوب رشته های الهیات و دیگر رشته های علمی دانشگاه نمی گنجید، چنین مرکز مستقلی تأسیس شد تا با فراغ بال به مباحث پژوهشی تعریف شده بپردازد. بخشی از بودجه مرکز توسط دولت تأمین می شود؛ اما بخش دیگر و به ویژه بودجه پروژه های تحقیقاتی را بخش خصوصی، کارخانجات و دیگرعلاقه مندان تأمین می کنند.
2-مدیر مرکز مطالعات ادیان به نوعی از اهداف و پروژه ها و برنامه های پیش روی مرکز متبوعش برای دین پژوهی در جهان و وجود بودجه مکفی برای اجرای آنها سخن می گفت که غبطه و گاهی اوقات حرص شنونده را در می آورد. او تنها، مدیر بخش پژوهشی کوچکی در یک دانشگاه کوچک در یک شهر کوچک از توابع ایالتی کوچک است که این گونه با دست باز درباره دین پژوهی در خارج از آلمان فعالیت می کند. یک جستجوی کوتاه در گوگل نشان می دهد که صدها نهاد پژوهشی بزرگ تر از این مرکز در آلمان برای تحقیق و پژوهش در حوزه های مختلف علوم انسانی فعالیت دارند که هر کدام با بودجه های چند میلیون یورویی اداره می شوند. این پرسش را باید از مدیران فرهنگی و پژوهشی کشور داشت که چرا آلمانی ها و اصولاً دنیای مدرن این همه به پژوهش در حوزۀ علوم انسانی بها می دهند و در هیچ شرایطی از قدر و بودجه آن نمی کاهند؛ اما در کشور ما چنین نیست ؟
3- پروفسور کرش و همراهانش پس از گفتگو با ریاست مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی و استادان و بازدید از کتابخانه و بخشهای پژوهشی مرکز از وجود چنین نهاد پژوهشی با کتابخانه ای عظیم و پروژه های بزرگ شگفت زده شده بودند. این ویژگی البته تنها مختص این هیأت نیست؛ مرکز هر هفته پذیرای شخصیتهای علمی و گروههای مختلف پژوهشی است که از جای جای جهان برای بازدید از آن وقت می گذارند و همه هم پس از بازدید با زبان تحسین و آفرین به گنجینه های پژوهشی خفته در آن واکنش نشان می دهند. گویا این مرکز به سبب اسلامیکا(ترجمه دائرة المعارف بزرگ اسلامی به زبان انگلیسی) و دیگر کارهای آن برای خارجی ها مهم تر است.
4-نکته چهارم که هدف از نگارش این یادداشت نیز همین است، فریادی از سر دلسوزی و درد است. هیچ کدام از ما در آن جلسه نگفتیم و نمی توانستیم بگوییم که استادان و کارکنان مرکزی که مایه اعجاب شما و دیگر پژوهشگران و بزرگان علوم انسانی در خارج از ایران است هنوز حقوق مهرماه سال گذشته را دریافت نکرده اند و هم اکنون ده ماه از مرکز طلب دارند. ما به سبب حجب و حیای ذاتی اهل فرهنگ و حفظ عزت سرزمین و کشورمان نمی توانستیم بگوییم که پژوهشگران ما هنوز هزینۀ پژوهش و حق التألیف مقالات دو سال خود را دریافت نکرده اند. ما نمی توانستیم بگوییم که در کشور ما دولت بودجه کمکی چنین مرکز بزرگی را قطع کرده است و بخش خصوصی و سرمایه داران هم پول خود را در راه علم و پژوهش صرف نمی کنند و ترجیح می دهند در کارهای سطحی یا عامه پسند خرج نمایند. ما نمی توانستیم بگوییم که برخی از استادان و پژوهشگران ما در داخل کشور هنوز آدرس این مرکز علمی و پژوهشی را نمی دانند و بسیاری از مدیران فرهنگی و رئیس جمهور محترم ما هم (البته به استثنای ایام تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری در سال 1392) پا به این مرکز ننهاده اند.
5-به راستی چرا باید برای کشوری مانند آلمان تحقیق و پژوهش درباره ادیان ایرانی و سایر ادیان آسیای غربی آنقدر مهم باشد که مرکزی پژوهشی را با بودجه ای مکفی برای آن تأسیس کند و دست مدیران و پژوهشگرانش را برای مصرف آن باز بگذارد؛ اما در کشور ما مرکزی مانند دائرة المعارف با آن همه ظرفیت علمی و پژوهشی مهجور افتد؟ تحقیق و پژوهش درباره تاریخ و فرهنگ کشورهای دیگر پیشکش ؛ اما به راستی چرا نباید این مجال را داد که درباره بخشهای ندیده زیادی از تاریخ و فرهنگ سرزمینمان تحقیق شود و چه جایی بهتر از مرکز دائرة المعارف که هم ابزار و منابع تحقیق، هم پژوهشگران و استادان شناخته شده و هم شهرت و محبوبیت داخلی و جهانی دارد. افزون بر آن در مرکز دائرة المعارف ظرفیتهایی وجود دارد که اگر در هرجای دیگر دنیا بود دولت و بخش خصوصی و اهل علم و تحقیق چنان بهایی به آن می دادند که به عنوان نگین فرهنگی و توریسم فرهنگی آن کشور مطرح شود؛ تنها یک مورد آن وجود کتابخانه و ابزار و اقلام فرهنگی و کار بیش از 150 نفر از بزرگان فرهنگی کشور است که به این مرکز اهدا شده و به صورت گنجینه های پژوهشی مستقل نگهداری می شود. به راستی در کدام دانشگاه و مرکز فرهنگی کشور می توان همه یادگارهای فرهنگی بزرگانی مانند ایرج افشار، عبدالحسین زرین کوب، محمدجواد مشکور، صادق کیا، منوچهر ستوده، فریدون مشیری، فتح الله مجتبایی، و دهها بزرگمرد دیگر را یکجا مشاهده کرد؟ به راستی بی توجهی به این مرکز به سبب چیست ؟
6-شاید برای خوانندگان این یادداشت جای تعجب باشد که چگونه استادان و پژوهشگران این مرکز با وجود نگرفتن ده ماه از حقوق و مزایای خود نجیبانه به کار ادامه می دهند. پاسخ این پرسش در عنوان این یادداشت نهفته است که البته از ترانه ای از هربرت گرانمایر، خواننده سرشناس اهل بوخوم، در توصیف زادگاهش با نام "بوخوم، جایی که هنوز دل مهم است" وام گرفته شده است. مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی در یک کلام جایی است که هنوز دل در آن مهم است. در این مرکز هنوز کسانی حضور دارند که بیشتر از قدرت و سیاست و پول و پایه علمی و تعداد مقالات علمی پژوهشی و نام و نان و مانند آن ، دل برایشان مهم تر است. هرچند در سالهای گذشته بیشتر اهل دل این مرکز مانند مرحومان عبدالحسین زرین کوب، عباس زریاب خویی، ایرج افشار، شرف الدین خراسانی، احمد تفضلی و بسیاری دیگر از دنیا رفتند؛ اما هنوز عاشقانی مانده اند و مصمم اند با تحمل همه مشکلات کار کنند و اجازه ندهند چراغ پژوهش دراین مرکز خاموش شود که البته خاموش نخواهد شد. از دولتمردان و مدیران فرهنگی و دیگر دلسوزان این کشور درخواست دارم که قدر این مرکز و این افراد را بدانند.
7- بدون تردید مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی متعلق به ایران و پژوهشگران ایرانی و تاریخ و فرهنگ این سرزمین است. با علم و اطلاع و شناخت کامل می گویم که از نظر کتابخانه ، کیفیت منابع تحقیق، ابزار و فضای تحقیق و بسیاری دیگر از ملزومات تحقیق هیچ دانشگاه و مرکز پژوهشی در این کشور به پای مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی نمی رسد. بی تردید چنین مرکزی با این ویژگیها اگر در جایی مثل آلمان بود، بنیانگذار و مدیران و استادان و پژوهشگران و کارکنانش به سبب فراهم کردن چنین سرمایه فرهنگی ارزشمندی برای امروز و فردای مملکت بر صدر می نشستند و قدر می دیدند. این، آن نکته ای است که امروز در خلال دیدار و گفتگو با پروفسور کرش و همراهانش از کلام و نگاه آنان دریافت کردم و البته پیشتر هم پس از دیدار با دهها شخصیت فرهنگی و علمی خارج از کشور که به این مرکز آمده اند، دیده و شنیده ام. فاعتبروا یا أَولی الألباب
چه کرده برق لبت با دلم؟ نمی دانم
همیشه کشته ی یک اتصال کوتاهم
همیشه زجر دشمن شادی آور نیست گاهی هم
دل یک گربه با مرگ سگی ولگرد می گیرد
بنشین برایت حرف دارم در دلم غوغاست
وقتی که شاعر حرف دارد آخر دنیاست