وجین کتاب به چه قیمتی/ حسین مسرت
صفحه اولب به چه قیمتی؟ / حسین مسرّت
در سطح جامعه بیشتر تصمیمهایی که گرفته میشود یا اقداماتی که با افکار عمومی سروکار دارد، باید بر مبنای تجربه و خرد جمعی باشد. مجریان این تصمیمها نیز سعی میکنند در کمال خوبی آن را اجرا کنند. یکی از تصمیمهایی که سالهاست در سطح کتابخانههای عمومی کشور، بهویژه کتابخانههای دولتی و زیرمجموعۀ نهاد کتابخانههای عمومی اجرا میشود، طرح وجین کتابهاست. چنانکه بیانشده وجین یکی از مهمترین ارکان مجموعهسازی در کتابخانههاست. این طرح در مدّت درازی که اجرا میشود، همواره با فراز و نشیبهایی روبرو بوده است؛ گاه بهصورت بخشنامهای و گاه سلیقهای. البته همان رویکرد بخشنامهای نیز درنهایت بر اساس سلیقۀ تصمیمگیران وقتِ نهاد کتابخانهها در مرکز یا مجریان استانی نهاد کتابخانهها در شهرستانها انجامشده است. خاصه در این سالیان که گاه سلیقههای سیاسی و احساسی بر بیشتر تصمیمها غالب بوده است. بهعبارتدیگر میتوان گفت با تغییر دولتها و سلایق سیاسی روز، شیوۀ وجین نیز دستخوش این تغییرات شده است و میتوان گفت هنوز مبنای قانونی و درستی برای حذف کتابهای بهاصطلاح گمراهکننده نداریم. مدیری بوده است که کلیۀ رمانها را گمراهکننده میدانسته است، حتی رمانهایی را که از وزارت ارشاد مجوز گرفتهاند. مدیر دیگری کلیۀ کتابهای عرفانی و فلسفی را گمراهکننده و لایق وجین دانسته و دیگری بیشتر کتابهای سیاسی را. البته برخی کتابها طبق قانون اساسی، مخالف موازین شرعی و عرفی جامعه و نظام حکومتی هستند و تکلیفشان روشن است، امّا بسیارند کتابهایی که از سوی ارشاد مجوّز میگیرند، امّا بنا بر تصمیم برخی مدیران، صلاحیّت ورود به کتابخانههای عمومی را پیدا نمیکنند یا پس از مدتی از فیض این صلاحیت محروم میشوند.
یکی از بندهایی که دست مدیران کتابخانهها را برای وجین باز گذاشته، وجین کتابهایی است با عمر پانزده تا بیست سال؛ اما کیست که نداند بیشتر کتابهای ادبی و تاریخی بهویژه کتابهای مرجع، عمری بیش از بیست سال دارند و با توجه بااینکه در ایران بیشتر کتابها تنها یکبار چاپ میشوند، اینگونه کتابها در ردیف نخست وجین قرار میگیرند. هرچند در بخشنامهها قیدشده تنها کتابهایی که حداقل پنج سال مورداستفاده قرار نگرفته باشند، میتوانند وجین شوند؛ امّا کتابهای مرجع و پایه و تکنسخه در مخزن از این قانون مستثنا شدهاند. ولی کو گوش شنوا؟ خروج کتابهای ارزشمندی چون فهرست نسخههای خطّی فارسی و دهها کتاب مرجع از مخزن کتابخانهای در شهر گلپایگان و حضور بسیاری کتاب ارزشمند و نایاب و کمیاب دیگر در بین کتابهای وجینشده، دلیلی بر نادرستی اجرای آن است.
مورد دوم وجین کتابهای کم خواننده است. باز روشن است که بیشتر کتابهای مرجع، کمخواننده هستند و با این دستور بسیاری از کتابها به این بهانه مستقیماً از قفسۀ کتابخانهها راهی کارخانههای مقوّاسازی میشوند.
هماکنون در گنجینۀ کتابخانههای ملی، مجلس شورای اسلامی، آستان قدس و دهها کتابخانۀ بزرگ ایران، هزاران کتاب وجود دارد که عمری بالای پنجاه سال دارند و شاید در سال تنها چند نفر استفاده کنند. آیا باید این صد هزار کتاب راهی کارتنسازی شوند؟ اگر اینطور بود که هیچگاه کتابخانۀ کنگرۀ آمریکا به رقم شگفتانگیز بیست میلیون کتاب نمیرسید.
دیگر مواردی که باز دست مدیران را برای وجین باز گذاشته، طرح خودگردانی کتابخانههاست. مدیران کتابخانه در این طرح سعی میکنند تا با فروش اینگونه کتابها بخشی از هزینههای آب، برق و تلفن و دیگر هزینههای کتابخانه را تأمین کنند. هرچند این عنوان در آییننامههای وجین نیامده، امّا عملاً و بدون اعلام رسمی کاری انجام میشود.
در حقیقت دشواری بزرگ کتابخانهها کمبود فضا و درنتیجه کمبود قفسه و کمبود امکانات است که تا اندازۀ زیادی طرح وجین را توجیه میکند. بهعنوانمثال کتابخانۀ شرفالدّین علی یزدی که یکی از کهنترین کتابخانههای استان یزد است (تأسیس 1327 ش)، اگر تاکنون در آن وجینی انجام نگرفته بود، هماکنون میبایست دارای بیش از دویست هزار کتاب میبود؛ درحالیکه این کتابخانه تنها گنجایش بین بیست تا 25 هزار کتاب را دارد.
مثال دیگری عمق فاجعه را روشن میکند. در نوروز سالهای 1386 و 1387 که نگارنده از شهر گلپایگان میگذشت، در قفسۀ یکی از کتابفروشیهای آن شهر به تعداد زیادی کتاب علمی، تاریخی، ادبی ازجمله دورۀ فهرست نسخههای خطی فارسی با مهر کتابخانه عمومی برخوردم. نخست بسیار خوشحال شدم، چون سالها دربهدر به دنبال خرید یک دورۀ کامل آن بودم. از سر کنجکاوی از فروشندۀ آن کتابفروشی دربارۀ راهیابی این کتابها به مغازهاش پرسیدم، گفت: «ما کتابهای کتابخانه را که وجین شده بود و قرار بود به مقوّا سازی برود، یکجا کیلویی خریدیم». گفتم: «خوش به حال کتابها که بهجای مقوّاسازی سر از کتابفروشی درآوردند و دستکم به اهلش میرسند». طرفه آنکه در میان انبوه کتابهایی که در آن کتابفروشی دیدم، حتی یک جلد کتاب ضالّه، سیاسی و ضدّ قانون نبود؛ همه کتابهای سودمند، مرجع و تأثیرگذار. ازآنجاکه خود نیز به شغل کتابداری در کتابخانه وزیری مشغولم، بسیار افسوس خوردم. برای صدها نفری که بعدها به این کتابخانهها مراجعه میکنند و جای خالی آن کتابها را احساس میکنند. خود نیز از خرید آن دوره کتاب ارزنده و پرکاربرد صرفنظر کردم، به این دلیل که آن کتابها در جایجای صفحات خود مهر تملک کتابخانهای دولتی را بر جبین داشتند و نیز به این دلیل که مبادا روزی پس از مرگ در کتابخانه شخصیام اینگونه کتابها دیده شود و کسی گمان بدی بر این خادم کتاب و کتابخانه و کتابخوانان بَرَد. نوروزی که گذشت (بهار 1393) بار دیگر دوباره گذارم به همان شهر افتاد و باز مشاهده کردم همان کتابفروشی، سومین محمولۀ کتابهای وجینی از کتابخانهای دیگر را هم به شکل فلّهای خریده است. کتابهایی چون تاریخ ریاضیّات، دوره کتاب نفیس از آستارا تا استرآباد (اثر استاد منوچهر ستوده) و دیگر کتابهایی که هرکدام میتوانست چشموچراغ کتابخانهای نوبنیاد باشد. با ناراحتی بسیار ازآنجا بیرون آمدم. دستم از چاره کوتاه بود. برای فردی چون من جز نوشتن کار دیگری برنمیآید. نمونههای دیگری میتوان نوشت از پیدایی ناگهانی کتابهایی با مهر کتابخانههایی دولتی در کهنهفروشیهای خیابان انقلاب (ازجمله جزوههای دانشنامۀ ایران و اسلام) یا بار شدن چندین وانت تنها از مطبوعات و جراید بهاصطلاح باطله از کتابخانهای به مقصدی نا نامعلوم.
شاهد دیگری میآورم تا نشان دهم که این وجین اگر به همینگونه پیش رود، چگونه در مدت کوتاهی تاریخ صنعت چاپ و نشر را به سخره میگیرد و دستاوردهای علمی دانشمندان ایرانی در این سالهای بهاصطلاح پس از صنعت چاپ را بر باد میدهد: برای جستجو در شرححال معینالدین میبدی، مؤلّف تاریخ مواهب الهی به نسخهای از دیگر اثرش ترجمۀ رشف النصائح الایمانیه نیاز افتاده بود. توضیح آنکه اصل کتاب تألیف شهابالدین سهروردی است که در سال 1365 ش با تصحیح آقای نجیب مایل هروی در انتشارات «بنیاد وابسته به بنیاد مستضعفان» با شمارگان دو هزار نسخه به چاپ رسیده است. چند کتابخانه بهاصطلاح عمومی دم دست از فیض حضور این کتاب محروم بودند و سرانجام نسخهای از آن را در کتابخانهای دانشگاهی یافتم.
پسازآن برحسب کنجکاوی خواستم بدانم چند نسخه از این کتاب در کتابخانههای عمومی یافت میشود. به دو پایگاه اینترنتی کتابخانهای «پایگاه اطلاعرسانی کتابخانههای ایران» (http://www.lib.ir) و «گنجینه کتاب» (http://www.nosabooks.com) مراجعه کردم. اولی میگفت از این کتاب تنها 26 نسخه در سراسر چهارصد کتابخانۀ معتبرش موجود است و دومی تنها رد و اثر 21 نسخه از این کتاب را نشان میداد. این یعنی کتابی وجود داشته که تا 755 سال (775=632-1407) پس از درگذشت مؤلّفش دو نسخه عربی و سه نسخه فارسی از آن برجایمانده (نک. مقدمه جناب نجیب مایل هروی)؛ اما امروزه پس از اختراع صنعت چاپ و ورود و رواج آن در ایران و بنیان گزاری کتابخانههای نوین و تمامی دستاوردهای فرهنگی و تمدنی ازلحاظ امکان دستیابی کماکان با نسخه خطی همان کتاب تفاوتی ندارد و هیچ بعید نیست همین تعداد معدود نسخههای (نه خطی بلکه چاپی) آن نیز وجین شوند و سر از کارخانههای مقواسازی درآورند. همین داستان در مورد نسخههای چاپی کتاب مواهب الهی نیز صادق است. مگر چند نفر در سال به دنبال چنین کتابی میروند؟
تا آنجا که نگارنده آگاه است در برخی از شهرهای ایران ازجمله شهر یزد، با درایت مدیران نهاد کتابخانههای شهر، هیچگاه کتابها نابود نمیشوند یا سر از مقوّاسازی درنمیآورند، بلکه آنها را در فضایی به نام «مخزن وجین» انبار کرده و از مدیران دیگر کتابخانهها بهویژه کتابخانههای تازه بنیان میخواهند که از این انبار هم دیدن کنند و کتابهای موردنیاز خود را برگزینند.
اما تا کی باید کتابخانههای ایران اسیر بیتدبیری برخی مدیران باشند؟ آیا نمیشود با گذراندن مادّه واحدهای در مجلس شورای اسلامی از این فاجعۀ فرهنگی و ملی جلوگیری کرد؟ (به خاطر بیاوریم آن مادّه واحده دردناک و البته راهگشایی که از محل فروش فضولات اسطبلهای رضاخانی هزینه چاپ لغتنامه مرحوم استاد دهخدا را تأمین کرد)! آیا نمیتوان کتابخانههایی را که به دلیل کمبود فضا ناچار از وجین کتاب هستند، ملزم کرد کتابهای خود را به کتابخانۀ ملی ایران یا کتابخانۀ مجلس شورای اسلامی یا کتابخانههای بزرگ یا مرکزی هر شهر یا استان بسپارند؟ بر عقلای قوم است که در این مورد هرچند هم دیر شده، تدبیری بیندیشند؟
منبع: جهان کتاب، س 19، ش 8-10(آبان – دی 1393)
به سه چیز هرگز نمیرسید :
بستن دهان مردم
جبران همه ى شکست ها
رسیدن به همه آرزوها
سه چیز حتما به تو میرسد :
مرگ
نتیجه عملت
رزق و روزى